4 ماهگی
سلاااااااااااام پسر گل مامان عشق مامان 4 ماهگیت مباااااااااااارک اول بگم علت دیر به دیر آپ کردنم اینکه که ما به خاطر شرایط کاری بابا بیشتر خونه ی مامانی هستیم و اونجا هم اینترنت نیست دوم اینکه شنبه میریم واکسن چهارماهگیت رو بزنیم به امیدخدا، ایشالله که اذیت نداشته باشه مثل ماه قبل، همش نگرانتم سوم اینکه خیلی پسر خوبی هستی و مامان رو کمتر اذیت میکنی این روزا فقط دلت نمیخواد بخوابی و وقتی که خوابت میاد حسابی گریه میکنی که نخوابی البته تو هفته های قبل بیشتر این حالت رو داشتی .دوست داری بیشتر باهات بازی کنن و اصلا تنها موندن رو دوست نداری و به محض تنها موندن میزنی زیر گریه و اینکه حسسسابی دَدَری شدی و هر روز بعدازظهر ...
نویسنده :
مامان
12:58
علی و .....
سلام عزیز دل مامان ،این روزا خیلی شیطون شدی و اصلا دوست نداری بخوابی و همش دوست داری بشینی یک روز در میون حمام میکنی و حمام کردن رو خیلی دوست داری و اینکه مامان وقتی شما رو توآغوشش میگره آرامشی پیدا میکنه غیر قابل وصف و بی نظیر از بس که ماشالله حرکت میکنی از 10 تا عکسی که میندازم شاید یکی ، دوتاش خوب از آب دربیاد و اینم پسر دایت ، آقا مهرسام گل و گلاب که عمه ی دنیا دوستش داره مامان عاااااااااشقت و ی دنیاااااااااااااااااااااااا ...
نویسنده :
مامان
10:58
حال این روزهای من ....
صبح شده تو خوابیدی ، کنار من ، روی دست من ، و من نفسهایت را می شمارم . من تو را بو می کنم ، من تو را نفس می کشم .... هیچ دلیلی برای امروز نیست ... جز تو ... ...
نویسنده :
مامان
17:27
واسکن 2ماهگی
پسر گلم شنبه یعنی 14اسفند من و شما و بابا رفتیم و واکسن 2ماهگیت رو زدیم. خیلی دعا کردم که اذیت نشی ولی روز اول کمی تب داشتی و شبش خیلی گریه کردی و خیلی اذیت شدی دیروز هم بیحال بودی وخوابیده بودی و ناله میکردی،الهی مامان فدات بشه که حتی حال شیر خوردن هم نداشتی. اما خداروشکر از دیشب حالت خوب شد. خدا کنه واکسنای مرحلهای دیگه راحت تر باشه برات. مامان و بابا ی دنیااااااااااا دوستتتتتتتتتتتت دارن. ...
نویسنده :
مامان
17:50
این روزهای من و پسرم
سلا م به دوستای خوبم سال نو همگی مبارک باشه . از خدا میخوام امسال، سال خوب ،همراه با تندرستی و سلامتی ، شادی و امنیت برای همه باشه. ممنونم که به یاد ما هستید و معذرت میخوام از اینکه دیر به دیر میام و جواب کامنتهاتون رو ندادم واقعا توی این روزها حسابی سرمون شلوغ بود علی جونم بعد از چهل روزگیش کاملا تغییر رویه داده و خوابش بهم ریخت . و شاید یکی از علتهاش هم این باشه که طفلی بچمو دقیقا چهل روزگیش بردیم و ختنه کردیم که دو روز اول خیلی اذیت شد طفلی و کاری از من بر نمیومد . الهی مادرش براش بمیره خیلی بی تابی میکرد . خدا رو شکر تا شروع سال جدید خوب شد و اینکه شنبه 94/1/14 نوبت واکسن مرحله دوم علی هستش که ...
نویسنده :
مامان
12:39
عکس های پسر گلم
اولین روز به دنیا اومدنت توی این عکس چند ساعت بیشتر نداشتی ولی چیزی که جالب بود این بود که شما از همون ساعت اول حضورت توی این دنیا چشمای خوشگلت باز باز بود . بقیه عکسام هم برای این مدتی هستش که علی پسر یکی یدونه مامان وارد زندگیمون شده ...
نویسنده :
مامان
22:30
زندگی من
سلام به دوستای خوبم میبخشید دیر به دیر میام آخه دیگه سرم خیلی شلوغ شده. گل پسرم به دنیا اومده و دنیای من رنگ و بوی تازه ای به خودش گرفته. دنیای من زیباتر شده و خوش عطر تر از اون لحظه ای که عطر وجود پسرم در اون پیچیده. علی کوچولوی ما در تاریخ 93/11/11 ساعت 11:40 پیش از ظهر به دنیا اومد. پسرم به دنیای ما خوش اومدی این پست رو با گوشیم دارم میذارم که ی کمی سخته، ایشالا سر فرصت میام و عکسای پسرم رو هم میذارم.
نویسنده :
مامان
10:28
مهرسااااااااااام کوچکترین عضو خانواده ما
الهی قربونش برم ، ببینید چقدر ناااااااااااااازه این پسر ...
نویسنده :
مامان
11:39
هفته سی و پنجم و اندی!!!!!
سلام پسر گلم خوبی مامانی؟؟ !!!! این روزا مامان خیلی دلتنگته ، خیلی دوست دارم صورت ماهت رو ببینم از طرفی هم همش دعا میکنم که به موقع به دنیا بیایی وقتی که رشدت کامل شده باشه با اینکه این روزا روزای راحتی واسه مامان نیست . نگرانی های مامان بیشتر شده همینطور درداش ولی با تمام این حرفا دوست ندارم زودتر از موعد مقرر به دنیا بیای تقریبا هر شب خواب زایمان میبینم یا خودمو یا افراد بارداری که دورو برم هستند راستی نی نی دایی هم قرار سه شنبه 10/9 به دنیا بیاد زندایی دلش میخواست دکتر واسش نوبت 10/10 بزنه تا روز تولد مهرسام با تولد دایی یکی باشه ولی دکتر گفته که نمیشه یعنی روز تولدشون ی روز اختلاف داره و دیگه ای...
نویسنده :
مامان
11:50